ناشناس ( تحصیلات : فوق دیپلم ، 21 ساله )

با عرض سلام خدمت کارشناس محترم
۲۱ساله هستم دانشجوی سال سوم حسابداری تابستون ۹۶ توترم تابستون یکی از همکلاسیام از من خوشش اومد و بعده ۲ماه به من پی ام داد ایشون هم ۲۱سالشونه از نظر درسی وهوش درسطح بالایی هستن از لحاظ مالی هم مشکلی ندارن فقط توارتباط برقرار کردن با دختر مشکل دارن ما باهم ۵ماه چت کردیم و ایشون تو چت خیلی بهم ابراز علاقه کردن و گفتن قصدشون ازدواجه ولی اوایل میگفتن نمیتونستن حرفشونو به من بزنن ترسیدن من رد کنم یکم دودل بودن چون من تو نگاه اول دختر سرسخت و جدی به نظر میرسم و تو دانشگاه با پسری دوست نبودم حتی در حد دوست معمولی

و اون پسری هم که از من خوشش اومده دقیقا مثل من.

ولی وقتی باهاشون صحبت کردم دیدم قصدش جدیه و مودب و باشخصیته باهاش خوب رفتار کردم که بتونه بیاد مستقیم حرفشو بهم بزنه ولی تو ۷ماه فقط ۴بار تو دانشگاه اومد پیشم صحبت کوتاهی داشتیم فقط درمورد درس و خیلی هول میشد و صداش میلرزید . به گفته ی خودشون تا حالا به دختری علاقه ای نداشتن و اولین تجربه عاشقیشونه و بلد نیستن ولی من دوس دارم بیشتر باهم صحبت کنیم و چنبار پیشنهاد دادم که صحبت کنیم درمورد خودمون ولی میگه کم کم صحبت میکنیم چه عجله ایه کلا یه فاصله ای رو رعایت میکنه و همش درحال تحلیل شخصیت و رفتار منه میخواد منو کامل بشناسه

تو این مدت حتی یکبار بیرون قرار نذاشتیم پیشنهادش رو هم نداد و تلفنی هم صحبت نمیکنیم منم خودم پیشنهاد ندادم ترجیح میدم پسر پیشقدم شه

از لحاظ چهره و شخصیتی هم خیلی باهم شباهت داریم و از اونجایی که خیلی خوش چهره هست و توجه خیلی از دخترای دانشگاه رو به خودش جلب میکنه( البته اینم بگم که خودش پسر سنگین و متشخصیه با دیدن اینجور دخترای آویزون عکس العملی نشون نمیده) ولی من انتظار دارم بعد از ۷ماه عشقی که نسبت بهم داره رابطه ما جدی شه و بقیه ببینن که ما باهم هستیم تا اینجور حاشیه ها دورمون نباشه بخاطر همین موضو بهش گفتم نمیتونم این رابطه رو اینجوری ادامه بدم و تمومش کردم ولی اون هم چنان تو کلاسا و حیاط دانشگاه نگام میکنه و نزدیک میشه ولی صحبتی نمیکنه

اینم بگم بیش از حد مغرور، خودخواه خودشیفته و لجباز هست و نمیخواد خودشو در مقابلم ضعیف نشون بده

اما تو ماه اول رابطمون کاری کرد که پسرای هم کلاسیمون متوجه شن که ماباهم دوستیم برای اینکه پسری سمت من نیاد برای دوستی و مستقیما گفت که من دوست دخترش هستم و تعصبش رو نشون میده بهم

البته تعدادی از دخترا هم میدونن

میخواستم بدونم واقعا مشکلش چیه چه چیزی باعث میشه نتونه حرف دلشو حضوری ابراز کنه

ما رابطه خوب وسالمی باهم داشتیم و من خیلی دوسش دارم واسش غرور نداشتم ولی این که نتونه حسشو ابراز کنه خیلی اذیتم میکنه مگه چند ماه باید فرصت بدم بهش که بتونه حرفشو بزنه

حرف من اینه که ممکنه تو دوستیمون خواستگار برام بیاد باید تکلیف این رابطه مشخص بشه اگه قراره باهم باشیم خونواده هامون هم اطلاع داشته باشن که اگه مشکلی نبود تا یکی دوسال دیگه باهم ازدواج کنیم خودشم گفت من الان آمادگی ازدواج ندارم تا ۲سال دیگه گفتم باشه من عجله ای ندارم فقط میخوام جدی درموردش صحبت شه ولی فقط تو چت صحبت میکنه و حضوری میگه خجالت میکشم روم نمیشه

بعد مشکلی هم پیش بیاد من صحبت میکنم اون سکوت میکنه یا موضو رو عوض میکنه که دلخوریمو برطرف کنه کلا دعوا نمیگیره و میگه هرچی تو بگی میگه تنها انتخابم واسه ازدواج تویی با نظراتم مخالفتی نمیکنه در واقع نمیخواد که ناراحتم کنه احساسش رو هم از رفتارای حضوری و حرفاش متوجه میشم که واقعیه
اما از وقتی که گفتم نمیخوام این رابطه رو ادامه بدم حالت دفاعی پیدا کرده هنوز میگه که ازت خوشم میاد تو جز محدود دخترایی هستی که باشخصیتن سنگین و بامتانت هستی ولی بخاطر غرورش نمیتونه حرف دلشو مستقیم بزنه خودشم میگه نمیتونم خصوصیات منفیمو تو کوتاه مدت اصلاح کنم ولی همیشه تو چت بهم میگم اصلاح میشم به زودی همون میشم که تو میخوای
چکاری باید انجام بدم که اون جسارتش رو پیدا کنه حرف بزنه و این رابطه به صلاحم هست یا


مشاور (احسان فدایی)

با عرض سلام و تقدیم احترام خدمت شما پرسشگر محترم! ارتباط شما با ما گویای این است که در صدد انتخاب مسیر صحیح هستید و امیدواریم ما نیز راهنمای خوبی برایتان باشیم.این نوع رابطه از نظر اسلام حرام است و قرآن از دوستی بین دختر و پسر و اینگونه روابط نهی کرده است؛ زیرا عفت عمومی جامعه با اینگونه روابط آسیب جدی میبیند، پایههای ازدواج و خانواده سست میشود و صدها مفسده اخلاقی برای دختر و پسر و جامعه دارد.نیازهاى عاطفى و غرایز دیگر در ایام جوانى، به گونهای هستند که آدمى را به سوى «دوست داشتن و عشق ورزیدن» سوق مى‏دهد که البته این یک امر طبیعى و غریزى است و کمتر مى‏توان راهى براى گریز از آن پیدا کرد، آنچه در این مقوله اهمیت دارد، کنترل عقلایى بر احساسات و پرهیز از مخاطراتى است که ممکن است فرد را به گرفتارى‏ هاى مختلف روحى و جسمى دچار سازد. اولین گام برای داشتن یک ازدواج خوب و موفق شناخت شرایط و ملاکهای یک همسر خوب است. در اینجا ما به طور اجمالی این شرایط را برایتان بر میشماریم.
بطور کلی معیارها و ملاکهایی که برای یک ازدواج موفق در انتخاب همسر باید در نظر گرفته شود دو نوع است :
الف ) آنهایی که رکن و اساساند و برای یک زندگی سعادتمندانه حتما لازماند.
ب ) آنهایی که شرط کمال هستند و برای بهتر و کاملتر شدن زندگیاند و بیشتر به سلیقه و موقعیت افراد بستگی دارند.

ملاکهای دسته اول عبارتند از :
1. تدین و دیندار بودن فرد : زیرا انسانی که دین ندارد هیچ ندارد. انسان بی دین در حقیقت مرده ی متحرک است و کسی که پای بند به دین (که اصلی ترین مسأله زندگی است) نباشد هیچ تضمینی وجود ندارد که پای بند به رعایت حقوق همسر و زندگی مشترک باشد. انسان دیندار هرگز نمی تواند با همسر بی دین کنار بیاید و با هم زندگی سعادتمندانه ای داشته باشند.
روایت شده شخصی درباره انتخاب همسر با رسول خدا(صلی الله علیه و آله) مشورت کرد، آن حضرت فرمود: «انکِحْ و علیکَ بِذاتِ الدّینَ» ازدواج کن ولی بر تو باد که با زن دین‏دار ازدواج کنی.[1]
2. اخلاق نیک داشتن : منظور داشتن صفات و خلق و خوهای پسندیده در نظر عقل و شرع است. در واقع اخلاق و دین دو ملاک و معیار اصلی در ازدواج و انتخاب همسر است.
امام علی(علیه السلام) می‏فرماید: «بِحُسْنِ الاْخْلاقِ یَطیبُ الْعَیْشُ» ؛ با خوش اخلاقی، زندگی نیکو و مطلوب می‏گردد.[2]
ملکات فاضله و اخلاق کریمه است که باعث نشاط و شادابی در زندگی شده و دشواریها را برطرف و اضطرابها و نگرانی‏ها را از بین می‏برد و بداخلاقی جسم و روح انسان را فرسوده می‏کند و عامل مهم پیری زودرس است.
زندگی مشترک زناشویی، دارای فراز و نشیبهایی است که برخورد صحیح با آنها نیاز به روحیه‏ای قوی و اخلاقی پسندیده دارد. زن و مرد اگر از این مزیّت، بهره‏ای نداشته باشند، نمی‏توانند با تفاهم و همکاری متقابل بر مشکلات زندگی چیره شده، بار سنگین آن را به مقصد برسانند. چنانچه هر یک از طرفین از اخلاقی نیکو و رفتاری شایسته برخوردار نباشد، طرف دیگر هر چند خوش اخلاق هم باشد، زندگی به کامش تلخ خواهد شد.
از آنجا که اصلاح صفات ناپسند، در صورت ریشه‏دار بودن آنها، نیاز به تلاش طاقت‏فرسا و زمانی طولانی دارد، باید از همان ابتدا به صفات اخلاقی همسر توجّه کرد، تا در سایه انتخاب همسری خوش‏اخلاق، زندگی سعادتمندانه‏ای پی‏ریزی شود.
3. شرافت و اصالت خانوادگی : منظور نجابت و پاکی خانواده است زیرا ازدواج دختر و پسر تنها پیوند و ترکیب دو فرد نیست بلکه پیوند دو خانواده است و نمی توان گفت من می خواهم با خود این فرد ازدواج کنم و کاری به خانواده و فامیلش ندارم . زیرا این فرد شاخه ای است از این خانواده و از ریشه های همان درخت خانواده تغذیه کرده است و صفات اخلاقی، روحی، عقلی و جسمی آن خانواده از راه وراثت، محیط و عادات به این فرد منتقل شده است .
4. عقل : در واقع همان نور افکنی است که جاده زندگی را روشن می کند و باید زن و شوهر برای اداره ی زندگی و تربیت فرزندان از نیروی عقل و فهم مجهز برخوردار باشند و رشد عقلی کافی پیدا کرده باشند، همان طور که ائمه اطهار ما را از ازدواج با افراد احمق و کم عقل نهی فرمودهاند
امام صادق(علیه السلام) می‏فرماید: « ایّاکم و تزویج الحَمقاء فَانَّ صُحبَتَها بَلاءٌ و ولدها ضیاع»؛ بپرهیزید از ازدواج با «احمق»! زیرا، مصاحبت و زندگی با او بلاست و فرزندانش نیز تباه می‏شوند.
5. تناسب، همتایی و کفو همدیگر بودن : یکی از حساس ترین نکاتی است که باید در انتخاب همسر مورد توجه قرار گیرد. همتایی و تناسب از جنبه های زیر می باشد :
الف . تناسب در تدین و میزان پای بندی به دستورات شرع :
همانگونه که در ابتدا مطرح شد ، تدین یکی از اصول محوری انتخاب همسر می باشد ، لذا لازم است که بسیار با ظرافت و توجه به این موضوع نگریسته شود . زیرا در صورتی که زن و مرد در این اصل هماهنگ و متناسب نباشند ، مشکلات بسیاری را به بار می آورد . برای مثال یک زن متدین چگونه می تواند ، همسر یک مرد غیر متدین شود و یا برعکس. آیا آنها می توانند هم به اصول و عقاید خودشان پایبند باشند و هم طرف مقابل را راضی نگه دارند . یقینا در بسیاری از موارد جمع این دو امر مشکل می باشد.
ب . همتایی و هماهنگی فرهنگی و فکری :
تفاهم و توافق فکری و فرهنگی میان دو همسر در زندگی مشترک نقش اساسی دارد. برای ایجاد یک زندگی پویا و پر بار باید معماران این کانون بتوانند یکدیگر را درک نموده و مکنونات و محتویات درونی خود را به هم تفهیم کنند و در بسیاری از موارد تصمیم مشترک و یکسان گرفته و بر مبنای آن عمل کنند و در فراز و نشیب های زندگی یاور همدیگر باشند و فرزندان خود را بر اساس یک طرح هماهنگ تربیت کنند.
ج . همتایی اخلاقی و پای بندی به آداب اخلاقی :
این همتایی از مهمترین موارد کفویت و همتایی بین زن و شوهر است ممکن است زن و شوهر از جهت دینی کفو همدیگر باشند ولی از جهت اخلاقی نه. نظیر جریان ازدواج زید بن حارثه با زینب دختر عمه پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) که هر دو متدین و با ایمان بودند اما از جهت اخلاقی با هم تفاهم نداشتند و علی رغم این که پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) با آنها بارها صحبت کردند و به تفاهم و سازش سفارش کردند ولی آنها توان تحمل همدیگر را نداشتند. خلاصه چون اخلاقشان با هم جور در نمی آمد علی رغم ایمان و تدین شان نتوانستند زندگی مشترکشان را ادامه دهند. بنابراین نباید پنداشت که تنها متدین بودن زن و شوهر برای زندگی موفق کافی است بلکه هماهنگی و کفویت در مسائل اخلاقی و تناسب از این نظر مهم است.
د. تناسب از نظر تحصیلات علمی :
بهتر است زن و شوهر از نظر معلومات و تحصیلات علمی خیلی با هم فاصله نداشته باشند تا تفاهم بیشتری در زندگی شان وجود داشته باشد.
ه. تناسب در زیبایی و وضعیت ظاهری :
توجه به کفویت و تناسب میان دختر و پسر در زیبایی ظاهری ضروری است اگر یکی زیبا وخوش اندام و خوش تیپ باشد و دیگری زشت و بد اندام، احتمال به وجود آمدن ناراحتی و مشکل برای هر دو و انحراف و حسرت و ... وجود دارد. گرچه باید گفت زیبایی یک معیار و اندازه معین و استانداردی ندارد که بتوان افراد را با آن سنجید و تا حدودی به سلیقه افراد بستگی دارد. مهم آن است که هر دو یکدیگر را بپسندند و از هم دیگر خوششان بیاید و دلخواه هم باشند.
البته زیبایی ظاهری باید در کنار دیگر صفات و معیارها، مورد توجه و بررسی قرار گیرد، نه به طور مستقل. زیبایی و تناسب اندام بدون تدیّن و شرافت خانوادگی و... ، آفتی است خطرناک و بلایی است رسواگر که اگر بر مبنای ارزشهای الهی پیوند نخورد، به زودی ناپایدار خواهد بود.
و. تناسب سنی :
کفویت و تناسب دختر و پسر از نظر سن، تفاوت سن است نه تساوی سن. زیرا این تفاوت از آفرینش آنان است. بهتر است تفاوت سن آنها به همان مقدار تفاوت سن بلوغ جنسی دختر و پسر باشد که معمولا پسر حدود 4 الی 5 سال دیرتر از دختر به بلوغ جنسی می رسد.
ز. تناسب مالی و سطح اقتصادی :
ازدواج دختر و پسر، در واقع پیوند دو خانواده است و صلاح نیست دختر و پسر از خانواده هایی باشند که تفاوت مالی زیادی بین آنهاست.
*خواهر گرامی ؛ نکته مهم دیگری وجود دارد و آن اینکه نیازهاى عاطفى و غرایز در ایام جوانى، آدمى را به سوى «دوست داشتن و عشق ورزیدن» سوق مى‏دهد که البته این یک امر طبیعى و غریزى است و کمتر مى‏توان راهى براى گریز از آن پیدا کرد.
آنچه در این مقوله اهمیت دارد، کنترل عقلایى احساسات و پرهیز از مخاطراتى است که ممکن است فرد را به گرفتارى‏هاى مختلف روحى و جسمى دچار سازد.
ازدواج و انتخاب شریک برای زندگی مسأله ای نیست که با افکار و رفتارهای ناشی از احساسات زودگذر پایه ریزی شود. باید برای آن برنامه ریزی دقیق و حساب شده ای داشت؛ زیرا اقدام بدون محاسبه و دوراندیشی جز پشیمانی و حسرت چیز دیگری به دنبال ندارد.
در امر ازدواج نباید قبل از انتخاب، عاشق و دلباخته‏ ى کسى شد (نه پسر نسبت به دختر و نه دختر نسبت به پسر) البته علاقه در حدّى که انگیزه‏اى شود براى انتخاب اشکالى ندارد بلکه لازم است اما اگر این علاقه تبدیل به عشق شد مشکلات زیادى را دارد از جمله اینکه عشق‏هاى اینچنینی که جنبه‏ى شهوانى و احساسى دارد علیرغم اینکه پایدار نیست اما موجب مى‏شود که ما فرد مورد نظر و شرایط خود را بخوبى نتوانیم ارزیابى کنیم ونتوانیم جنبه‏ هاى مثبت و منفى را شناسایى نمائیم ؛لذا چنین عشق‏هایى مى‏تواند بطور کلى قدرت انتخاب را از انسان سلب کند. بنابراین علاقه‏هاى اولیه را باید مهار کرد.
اگر بعد از تحقیقات لازم انسان به این نتیجه رسید که فلان مورد مناسب است آنگاه باید علاقه‏ها را تقویت کرد ولى اگر مورد مناسب نیست یعنى کفو نیست و فقط ظاهر او چشم انسان را گرفته اما سایر شرایط ندارد و حتى اعضاء خانواده نیز موافق نیستند، طبیعى است که در این صورت باید آن علاقه‏هاى خام اولیه را نیز از صفحه‏ى دل زدود؛ زیرا دلیلى ندارد به فردى که همسر آینده ما نیست عشق بورزیم و علاقه‏ى او را در دل خود جاى دهیم.
پیشنهاد می گردد تا زمانی که از شما خواستگاری رسمی از طرف خانواده ایشان صورت نگرفته قول زندگی مشترک را به همدیگر ندهید و در یک کلمه احساسات خود را کنترل نمایید و توقع ابراز علاقه نداشته باشید. تنها راه در جریان گذاشتن خانواده ها و اقدام فرد مقابل است.
موفق باشید

بیشتر بخوانید:

دختر خانم ها مراقب ملاک انتخاب همسر باشند!